دختر کیوتی که توی برف گم شد پارت 4 ❄️🍙
هاییی شرمنده دیر گذاشتم 👈🏻🥺🥺👉🏻 راستی ماری جان لطفاً برای رمانم برچسب بزار 💜💜
برو ادامه مطلب 🙂
💮💮💮💮💮💮💮❄️❄️❄️❄️💮❄️💮❄️💮🍙🍙🍙🍙❄️❄️💮❄️🍙
ایسا : باشه.🙂
عصر 🌇🌆
ایسا : سلاااااممممممم خوشگلممممممم 😆😆😆😆😆😆😆
منمممم بغلش کردم و گفتم : سلاااااممممممم کیوتمممممممممم ♥️
خوبییی ؟
- اره خیلیییی ♥️♥️😆 تکالیفمو زود انجام دادم راحت شدم 😂
- خاک به سرم من انجام نداددممم 😥 اصن نمیدونم تکالیف چی هست 😐
- بهت میگم 🥰😉
- مرسی 🙂 بیا بریم تو اتاقم ♥️
- باشه 🙂😉
رفتیم تو اتاق 🏘️
ایسا: خب ، چیکار کنیم ؟
+ بریم با اسکوییشی ها بازی کنیم✨
- باشه 🙂
میشه به من اسلایم بدی ؟😁
+ اوکی. چه رنگی؟🎨
- هوم ، بزار فکر کنم.. بنفش کم رنگه بود ، که جدیده. اونو میخوام.💜
- به به جدیدم میخوای 😐
- تلوخداااا🥺🥺
- بیا 🙃
- مرسی ♥️ تو خودت چی میخوای.؟😏🙃
- معلومه دیگه فیجت خوشگلممممممم 🙃
ادامه پارت بعد که فردا میزارم 💜